نشستم تا ٥:٣٠ بشه و زنگ بزنم فرودگاه که اگه پرواز تاخیر نداره، بریم

شادمهر داره میخونه، صداى جاروبرقى میاد، بوى شیشه پاک کن، غذاى ماهیا رو دادم، آبشون رو عوض کردم، تختم مرتبه، بابا جلسه ست و شاید نتونم ببینمش، پروژه ى لعنتى که همیشه توى ذهنم استرست رو دارم.

دارم برمیگردم خونه دومم. یار اونجاست پس از همون روز اول شد خونه ى دومم.

چمدونا دمه دره و مامان اصرار داره بسته هاى بیشترى از توى فریزر جا بده.



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Laurie Rodney ما راست قامتان جاودانه تاریخ خواهیم ماند .... شرکت شیرآلات کلار پویا سپتیک تانک فاضلاب مد یورو تراک 2 همه چی موجوده فیلم سریال Johnte آسیا دراما